برازمان (Barazman)

کاوشی در جهت اندیشه برتر

برازمان (Barazman)

کاوشی در جهت اندیشه برتر

پیام بودا


 آیین بودا دین و فلسفه سراسر ِ آسیاست که سیدارْته گوتمه(2) آن را حوالى قرن پنجم ق م در هند ِ شمال ِ شرق بنیاد نهاد. آیین بودا در جهانِ شرق نقش محورى داشته است و در طى قرن بیستم در غرب گسترش یافته است.

آموزه اى را که به گوتَمه بودا(3) نسبت مى دهند و به طور شفاهى به وسیله شاگردانش انتقال یافت، با عبارت ِ «چنین شنیده ام»(4) آغاز مى شود؛ بنابراین، مشکل بتوان گفت که موعظه هاى او، همان گونه که او گفته، نقل شده است. با این همه، اینها معمولاً به مکان، زمان و اجتماعى اشاره دارد که بودا در آن موعظه کرده است، و میان نسخه هاى گوناگون هماهنگى هست. شوراهاى بودایى در قرون اولیه، پس از مرگ بودا، کوشیدند تا آموزه هاى حقیقى و اصلى او را مُهر کنند.

شاید بتوان گفت که بودا کل آموزه اش را بر بنیاد واقعیت ِ رنج ِ انسان نهاد. هستى رنج آور است. شرط هاى سازنده فرد دقیقاً همان شرط هایى است که علت برخاستن رنج است. فردیت متضمن محدودیت است، محدودیت علت تشنگى، و ناگزیر تشنگى علت رنج است، چون آنچه دستخوش تشنگى است، گذرا، متغیر و از میان رفتنى است. چون موضوع تشنگى نپاینده است، رنج آور است. شخص با پیروى از آن «راه» که بودا تعلیم کرد، مى تواند «نادانى» را که عامل این رنج است از میان بردارد. آموزه بودا آموزه نومیدى نبود. انسان که در میان چیزهاى نپاینده زندگى مى کند و خود نیز نپاینده است، در جست وجوى راه ِ رهایى است، در جست وجوى چیزى که فراسوى لحظه پایى وجود انسان مى درخشد ــ به سخن کوتاه، در جست وجوى روشن شدگى است.

به سخن بودا، حقیقت، خواه چیزهاى بیرونى و خواه کلیت روان ـ تنى ِ انسان ها، شامل توالى و زنجیره اى است از میکروثانیه ها، مشهور به دَمَّه.(5) (این «اجزاى سازنده» حقیقت را نباید با معناى دیگر دَمّه، یعنى «آیین» یا «آموزه» به هم آمیخت). بودا با پرهیز از تأکید بر حقیقت ذاتى یا بنیادین در چیزها، از سلسله هاى اصلى ِ اندیشه سنتى هندى دور شد.

وانگهى، بودا به هستى روح به منزله جوهر متافیزیکى نمى اندیشید، اما وجود خودْ را به منزله موضوع کُنش در معناى عملى و اخلاقى پذیرفت. زندگى جریان ِ شدن، توالى ِ آمدن و رفتن است. مفهوم منیت یک پندار عامیانه است؛ چیزهایى که مردم با آن، خود ــ سرنوشت، موقعیت اجتماعى، خانواده، تن، و حتى جان شان ــ را مى شناسند، خودْ حقیقى آنان نیست. هیچ چیز پاینده نیست، و اگر فقط پایندگى در خور آن است که نام خودْ یا آتمن(6) بر آن نهند، پس هیچ چیز خودْ نیست. هیچ فردیتى بدون قرار گرفتن اجزا در کنار یکدیگر، شکل نمى گیرد. این، دیگرشدن است، و براى دیگرشدن هیچ راهى به جز تجزیه و از میان رفتن وجود ندارد.

بوداییان براى روشنگرى مفهوم نه ـ خودْ (اَن آتمَن(7)) نظریه پنج توده یا سازنده هاىِ (کَنْده،(8) یا اسکَنْده(9)) وجود انسان را پیش مى کشند: (1) کالبد یا شکل هاى فیزیکى (روپه(10))، (2) احساس (وِیدَنا(11))، (3) ادراک (سَنْیَنَیا(12))، (4) حالات دل (سَنْکاره(13) یا سَمْسکاره(14))، و (5) دانستگى (ویگیانه(15)). وجود انسان ترکیبى است از این پنج توده، و هیچ یک از این ها خودْ یا روح نیست. فرد در یک جریان همواره متغیر، بى هیچ ذات نهفته ثابتى قرار دارد.

عقیده به دوباره زاییده شدن یا سَنْساره،(16) به منزله سلسله بالقوه بى پایان وجودهاى این جهانى که هر موجودى گرفتار آن است، پیش از این در هند ِ ماقبل بودایى، در پیوند با آموزه کَرْمَه(17) (در لغت به معنى «کُنش» یا «کردار») بود، و سنت هاى تِیرَه واده(18) و مهایانه(19) (دو سنت اصلى ِ آیین بودا) آن را کامل پذیرفتند. بنابر نظریه کَرْمَه، رفتار خوب، حاصل خوشایند و خوب به بار مى آورد و علت گرایش به کردارهاى خوب ِ مشابه است، در حالى که رفتار بد، یک حاصل بد به بار مى آورد و علت گرایش به کُنش هاى بد ِ پى درپى است. این، محتواى اساسى زندگى اخلاقى شخص را فراهم مى کند.

بوداییان با قبول عقیده به کَرْمه و دوباره زاییده شدن، در حالى که از آموزه نه ـ خودْ هواخواهى مى کردند، پرسش دشوارى را پدید آوردند: اگر چیز پاینده اى نباشد که دوباره زاییده شود، دوباره زاییده شدن چگونه صورت مى گیرد؟ رابطه میان وجودها در دوباره زاییده شدن را با تمثیل آتش تبیین کرده اند، بدین سان که ظاهر خود را بى تغییر نگه مى دارد و با این حال در هر لحظه متفاوت است، و این همان چیزى است که مى توان آن را استمرار یک هویت ِ همواره متغیر نامید.

باور به این گونه چیزها به منزله حقیقت هاى بنیادین، بودا را به بیان چهار حقیقت جلیل واداشت: حقیقت ِ رنج؛ حقیقت ِ خاستگاه ِ رنج، این که رنج از درون ما و از تشنگى به کام و به هستى یا به نیستى برمى خیزد؛ حقیقت ِ توقف رنج، که این تشنگى را مى توان از میان بُرد؛ و حقیقت ِ راه توقف رنج، را که نابودى رنج با شیوه روشمند یا راهى که باید رفت، حاصل مى شود. بنابراین باید مکانیسمى که در آن، وجود ِ روان ـ تنى ِ انسان تحول مى یابد شناخت؛ وگرنه، انسان براى مدت نامعلومى در سَنْساره؛ در جریان بى وقفه وجود ِ لحظه پا گرفتار مى ماند.

از این رو، بودا قانون همزایى ِ مشروط (پَتیچَّه ـ سموپّاده،(20) یا پرَتیتیه ـ سموتْپاده(21)) را بیان کرد، که به موجب آن هر شرط از شرطى برمى خیزد که به نوبه خود از شرط هاى پیشین برخاسته است. در زنجیر علّى، هر حالت ِ وجودْ مستلزم حالت ِ بى واسطه پیشین است، و خود سازنده حالت ِ بعدى است. بنابر شکل بیانى قدیمى، دوازده حلقه این زنجیر این هاست: نادانى (اَویجّا(22))، نیّت ِ کَرمَه ساز (سَنْکارَه(23))، دانستگى (ویگیانه)، نام و شکل (نامَه ـ روپه(24))، پنج اندام حسى و دل (سَلایَتَنه(25))، پساویدن (پَسّه(26))، احساس (وِیدَنا(27))، تشنگى (تَنا(28))، دل بستگى (اوپادانه(29))، شدن یا زاییده شدن پى درپى (بَوَه(30))، تولد (جاتى(31)) و پیرى و مرگ (جَرامَه ـ رَنَه(32)). بنابراین، رنجى که بر همه وجود ِ حسّى مبتنى است معلول زنجیره منظم علیت است.

از نظر همه مکتب هاى آیین بودا، قانون همزایى ِ مشروط قانونى بنیادى است. امّا تفاسیر گوناگونى از آن ارائه کرده اند. با در نظر گرفتن این قانون، این پرسش مطرح مى شود که چگونه مى توان از چرخه بى وقفه تولد، رنج و مرگ فرار کرد. سلوک اخلاقى از اینجا آغاز مى شود. شناخت [مفهومى ِ] اینکه رنج همه هستى را فراگرفته است و شناخت راهى که زندگى در آن تحول مى یابد، [براى رهایى از رنج] کافى نیست؛ باید به تزکیه که به توقف این جریان مى انجامد نیز پرداخت. این تزکیه رهاننده، با پیروى از راه هشتگانه جلیل شامل، اندیشه درست، گفتار ِ درست، کردار ِ درست، زیست ِ درست، کوشش ِ درست، آگاهى ِ درست، و یکدلى ِ درست حاصل مى شود.

هدف از عمل دینى رهایى از پندار منیّت، و در نتیجه آزاد ساختن خویش از بندهاى این جهان مادى است. کسى که این راه را به سرانجام مى رساند مى گویند بر چرخه دوباره زاییده شدن چیره شده، به روشن شدگى رسیده است. مقصد نهایى این است، نه بهشت یا جهان ِ آسمانى.

جریان زندگى را به سوختن ِ آتش تشبیه مى کنند. درمان آن در فرونشاندن آتش ِ شهوت و کینه و فریب است. بودا، یعنى روشنى یافته [یا به اشراق رسیده]، کسى است که دیگر شعله ور یا برافروخته نیست. براى وصف ِ حالت ِ انسان ِ روشنى یافته، اصطلاحات گوناگونى به کار مى بَرَند؛ اصطلاحى که در غرب شهره است، نیروانه(33) است، که آن را به «خاموشى»، یعنى خاموشى ِ احساس ِ شهوت و کینه و فریب [یا، آز و کینه و نادانى [برگردانده اند. امّا نیروانه نابودى نیست، و در واقع بودا تشنگى به نیستى یا نابودگى را به صراحت رد کرده بود. جست وجوى بوداییان صرفاً ناظر به توقف نیست بلکه براى رهایى است. اگرچه نیروانه را اغلب به صورت سلبى با تعبیر «رهایى از رنج» توضیح مى دهند، صحیح تر آن است که به شیوه اى ایجابى تر وصف شود: به منزله مقصد نهایى جویاى آنند و آن را حرمت مى نهند.

بودا به پرسش هاى مبهم درباره سرنوشت اشخاصى که به این مقصد نهایى رسیده اند پاسخ نمى داد. او حتى از نظرپردازى در این باره که آیا این فرزانگان پاک، پس از مرگ بقا دارند یا ندارند، خوددارى کرد. او بر آن بود که چنین پرسش هایى ربط و نسبتى با عمل به راه ندارد و به هر حال نمى توان از درون مرزهاى وجود انسان متعارف به آن ها پاسخ داد. با این همه، او اغلب واقعیت مقصد دینى را تصدیق مى کرد. محض نمونه، نقل است که گفته است: «زاییده نشده، تولید نشده، ساخته نشده و نیامیخته اى هست، که اگر نبود، رهایى از این جهان ِ زاییده شده، تولید شده، ساخته شده و آمیخته، ممکن نبود.»

بودا در آموزه اش به شدت بر این تأکید مى کرد که مرتبه هستى شناختى (اینکه چیزها هستى دارند یا ندارند) و سرشت نیروانه نامشروط را نمى توان به گونه اى وصف کرد که وارونه یا قلب نشود، امّا چیزى که مهم تر است آن است که او با تأکید زیادى از این هواخواهى مى کرد، که آن کس که حقیقت بودایى و عمل به راه بودایى را بشناسد، مى تواند نیروانه را در همین زندگى تجربه کند.

بالاخره نفهمیدیم ناسا برای آمریکاست یا ایران؟


پروفسور محمد جمشیدی مدیر برنامه های داخلی ایستگاه فضایی ناسا


فیروز نادری مدیر برنامه اجرایی سیاره مریخ در ایستگاه فضایی ناسا


حمید برنجی عضو پژوهشگران ایستگاه فضایی ناسا


قاسم اسرار عضو هیئت مدیره ایستگاه فضایی ناسا !!


کاظم امیدوار عضو پژوهشگران ایستگاه فضایی ناسا


محمد جمشیدی مدیر کنترل تکنیک ایستگاه فضایی ناسا


رضا غفاریان مهندس لابراتوار نیرو محرکه جت ایستگاه فضایی ناسا


پروفسور پرویز معین رئیس موسسه مرکزی تحقیقاتی دانشگاه ناسا در آمریکا


پروفسور صمد حیاتی عضو هیئت مدیره ایستگاه فضایی ناسا


عبد الحمید کریمی در رابطه با ساخت موشک های فضایی در ناسا فعالیت دارند


خانم دکتر مقدم در آزمایشگاه پیشرانش جت در ناسا بر روی رادارها کار میکند

حدود 70 الی 80 ایرانی در ناسا فعالیت دارند





طبق اخرین آماری که گرفته شده و در روزنامه space چاپ شده, 43 درصد ناسا از پژوهشگران ایرانی می باشد

.

.

.

.

.



به این مساله افتخار کنیم؟



یا...؟



یا به خاطر از دست دادن این همه استعداد تاسف بخوریم

ایرانیان از دیدگاه دیپلمات انگلیسی ... !


به نقل از کتاب همه آدمهای شاه

نوشته استیون کینزر



انگلستان در سال 1329 گروه تحقیقاتی را تشکیل می دهد تا علت و زمینه های بحران در ایران را پیدا کند.

از جمله پژوهش در مورد روانشناسی ایرانیان بوده، که یک دیپلمات انگلیسی بعد ازتحقیق اینگونه ایرانیان را توصیف می کند :



“ ریا کاری بدون دستپاچگی،

اعتقاد به قضا و قدر،

اهمیت ندادن به زجر کشیدن …

ایرانیان عادی تو خالی و بی اخلاق وهمیشه مشتاق قول دادن در قبال کارهایی اند که قادر به انجام دادنش نیستند ویا اصلاً قصد انجام دادنش را ندارند.

اهل طفره رفتن،

فاقد انرژی و استقامت،

اما تابع قدرت و انضباطند.

بالاتر از همه، از توطئه و تبانی لذت می برند

و هر زمان که منافعشان حکم کند، به آسانی از اعمال غیر اخلاقی تبعیت می کنند.

ایرانی دروغگویی ماهر است،

اما انتظار ندارد که گفته هایش را باور کنند.

ایرانیها در زمینه های فنی به راحتی معلوماتی سطحی کسب می کنند و خود را متقاعد میسازد که به معلوماتی عمیق دست یافته اند.”



تحقیقات انگلیسی ها در مورد ایرانی ها زمانی جوابی غیر از این خواهد داد که هر یک از ما تصمیم بگیریم در مقابل این عادات زشت ریشه دار تاریخی مان مقاومت کنیم و هزینه اش را بپردازیم

سعی کردن برای تغییر عرف یعنی در خلاف جهت جریان رودخانه شنا کردن

آیا ما آدم های مبارزی هستیم؟

لطیفه های حیوانی ... !




دوتا سگ می خواستند با هم ازدواج کنند، عروس هنگام بله گفتن میگه: با اجازه پدر سگم، مادر سگم، برادر های توله سگم، و خود تخم سگم واق واق 



کره خره از مادرش می پرسه: من چگونه به این جهان آمدم؟
مادرش میگه: بابای نره خرت خر شد، دلبند من ماده خر شد، من هم خر شدم، دلبند اون
نره خر شدم، این جوری خر تو خر شد، کره خری به در شد



 روباه به زاغ گفت: به به، چه باسنی، چه سینه هایی، چه لنگ و پاچه ای.
زاغ گفت: خوبه خوبه، اون بار که گولم زدی تینیجر بودم.



یک فیل مرد برهنه ای رو می بینه می زنه زیر خنده.
مرده می پرسه: چرا می خندی؟
فیل میگه: تو چه جوری با اون آب می خوری؟



به خروسه میگن: چرا دست نداری؟
خروسه میگه: وقتی مرغ ممه نداره، من دست میخام چیکار؟



یک مورچه دلبند دختر همسایه شون میشه، پس از ? روز می بینه چای خشک بوده.



یک سیب زمینی قل می خوره می ره توی لونه یک جوجه تیغی.
جوجه تیغی داد می زنه: آخ جون، دوست دخترم بر گشته.



دوتاسوسک پولدار عروسی می کنن، ماه عسل میرن توالت فرنگی.



یک روز یک پشه مست می کنه، میره دم کارخانه حشره کش سازی میگه: آی نفس کش، اگه مردین بیایین بیرون.



از یک مار می پرسند: دیدت در باره عشق چیه؟
میگه: پدر عاشقی بسوزه .... من یک سال پی دختر همسایه نشستم تا سرانجام دیدم که شلنگ بود.


همیشه شاد باشید و سلامت!

چایگاه زنان در دین زرتشتی


مسلما تعالیم مزدایی که زنان و مردان را یکسان می نگرد؛ و فرقی بین آنان قائل نیست؛ در ارتقا مقام و شخصیت زن در ایران باستان اثری انکار ناپذیر داشته است. در دین زرتشت؛ هر انسانی که از دانش و نیکی برخوردار باشد؛ محترم است. بنا به معتقدات زرتشتی؛ در آغاز آفرینش به خواست اهورامزدا؛ در مهر روز مهرماه دو ساقه ریواس به هم پیچیده از زمین سر براوردند و گیاه کم کم از صورت گیاهی به صورت دو انسان درآمدند که در قامت و صورت شبیه هم بودند؛ یکی مذکر به نام مشی و دیگری مونث به نام مشیانه

در کتاب بندهش فصل ۱۵ آمده است: " آنگاه اهورامزدا روان را که پیش از پیکر آفریده بود در کالبد مشی و مشیانه بدمید و آنان جاندار گشتند. پس به آنان گفت شما پدر و مادر مردم جهان هستید. شما را پاک و کامل بیافریدم. هر دو اندیشه و گفتار و کردار نیک به کار بندید؛ و دیوان را پرستش مکنید. پس مشی و مشیانه از جای خود به حرکت آمدند٬ و خود را شستشو کردند٬ و نخستین سخنی که بر زبان راندند این بود اهورامزدا یگانه است. او آفریننده ماه و خورشید و ستارگان و آسمان و آب و خاک وگیاهان جاندارنست". چنانچه ملاحظه میشود؛ در دین مزدیسنی که معتقدات زرتشتیان بر آن نهاده شده است زن و مرد هر دو از یک ریشه تکوین می یابند با هم از زمین سربر می دارند و یکسان رشد می کنند و اهورامزدا با آنان بیکسان و با یک زبان سخن می راند و دستور واحدی برایشان مقرر می فرماید. آن دو پس از اقرار به یگانگی اهورامزدا نخستین سخنی که به زبان می رانند این است :" هر یک از ما باید خشنودی و دلگرمی و محبت و دوستی دیگری را فراهم کند." از این گفتار برمی آید که در دین زرتشت هیچ یک از زن و مرد را به یکدیگر تفوق و امتیازی نیست٬ و آن دو از نظر آفرینش و خلقت یکسان و برابرند. شخصیت زن در دین زرتشت نه تنها در آغاز جهان با مرد برابر است بلکه در پایان نیز با مرد یکسان و برابر است. بنا به معتقدات دینی زرتشتیان هنگامی که " سوشیانت" موعود نجات بخش آخرالزمان از شرق ایران و حوالی دریاچه هامون ظهور می کند از هر گوشه ایران پاکان و دینداران به او می پیوندند. تعداد آنان سی هزار نفر است که نیمی از آن مرد و نیمی دیگر زن خواهد بود.

عظمت مقام زن را در آیین زرتشت از اینجا می توان دانست که بنا به معتقدات زرتشتی از شش امشاسپند دین زرتشت٬ سه امشاسپند ضمیر مذکر و سه امشاسپند ضمیر مونث دارند. شش امشاسپند عبارتند از:

۱- بهمن یا وهمن یا وهومن که به معنای خرد کامل است.

۲- اردیبهشت یا اشاوهیشتا که به معنی نظم و بهترین راستی و هنجار و قانون و سامان آفرینش است.

۳- شهریور یا خشتروییریه که به معنی حکومت بر خویش٬ خویشتن داری٬ و شهریاری آسمانی است.

۴- اسفند یا سپندارمزد که مظهر مهر و محبت و عشق و باوری و موکل بر زمین است.

۵- خرداد یا اروتات که نمودار کمال٬ رسایی؛ شادی و خرمی و موکل بر آبهاست

۶- امرداد یا امرتات که مظهر جاودانگی و بی مرگی است؛ همچنین تعدای از ایزدان مذاهب زرتشت که در مرتبه پایین تری از امشاسپندان هستند(امشاسپند ملک؛ و ایزد فرشته) ضمیر مونث دارند.

مثلا پس از درگذشت انسان در سپیده صبح چهارم؛ در سر پل چینوت؛ مهر و سروش و رشن از روان درگذشته درباره اعمال و کارهای او پرسش می کنند. مهر ایزد و سروش ایزد از ایزدان مذکر؛ و رشن ایزد از ایزدان مونث است. همچنین ایزد دئنا که به معنی وجدان و دین است؛ با رشن ایزد همکاری دارد.
ایزد چیستا که به معنی دانش و خرد است نیز مونث است. زرتشت از این ایزد بارها کمک طلبیده است. دیگر از ایزدان مونث اشی است که فرشته دهش و بخشایش و آسایش است. و زرتشت در گاتها او را چنین ستوده است: " جهان از او راه رسم خداپرستی گرفت و اهریمن راه عزیمت گزید".
در ایران باستان زرتشتیان زناشویی را تنها به منظور رفع حوایج جسمانی و جنسی انجام نمی دادند. بلکه برای آن هدف و آرمانی بسیار عالی و مترقی داشتند. این هدف فراهم کردن وسایل پیشرفت معنوی و غلبه نهایی نیکی بر بدی بود. تعالیم زرتشت بشر را در راه رسیدن به عالیترین مدارج روحانی یعنی فراهم نمودن و تسریع ظهور سوشیانت و غلبه نیکی بر بدی هدایت می کند. هدف از زناشویی مشارکت در نهضت بزرگ روحی است که در بیشتر ادیان الهی به بشر وعده داده شده است.

بنابراین؛ زناشویی در دین زرتشت عملی مقدس و ستایش انگیز است که از هر گونه تحقیر و تبعیض و نابرابری به دور است. به قول گیگر از خصوصیات موقعیت حقوقی زن و برابری او با مرد در دین زرتشت آن است که همانطوری که مرد پس از زناشویی به لقب " نمان پیتی " یعنی سرور و کدخدای خانه ملقب می گشت؛ زن نیز از زناشویی به لقب " نمانوپیتی" یعنی نور و فروغ خانه ملقب می گشت به عبارت دیگر مرد کدخدای و زن کدبانوی خانه بود. به قول همین دانشمند بزرگ آلمانی؛ و نویسنده کتاب " تمدن ایرانیان خاوری" زن پس از ازدواج در صف همسری شوهر قرار می گرفت؛ نه در ردیف اموال و یا از تابعین او. به عبارت دیگر زن کنیز و برده مرد نبود٬ بلکه همسر و همدل و همراه مرد بود و در کلیه حقوق با مرد بربار و در جمیع امور با او شریک به شمار می آمد.

کریستن سن؛ خاورشناس بزرگ دانمارکی می گوید: " رفتار مردان نسبت به زنان در ایران باستان همراه با نزاکت بود. زن چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی از آزادی کامل برخوردار بود. در مورد آزادی در ازدواج هیچ چیزی مستندتر و موجه تر از رفتار خود زرتشت نسبت به دختر کوچکش پروچیستا نیست. زرتشت به دختر کوچکش پروچیستا می فرماید: " پروچیستا من جاماسب را که مرد دانشمندی است( وزیر گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروف زمان) برای همسری تو برگزیدم؛ تو با خرد مقدس خود مشورت کن و ببین که آیا او را لایق همسری خود می دانی یا نه؟ در گاتها زرتشت خطاب به همه پسران و دختران جوان می گوید " ای دختران شوکننده و ای دامادان اینک شما را می آموزم و آگاه می کنم٬ پندم را به خاطر بسپارید٬ و برابر اندرزم رفتار کنید تا در زندگی سعادتمند نائل گردید. هر یک از شما باید در پیمودن را زناشویی و مهرورزی و پاکی و نیکی بر دیگری سبقت جویید٬ زیرا تنها بدینوسیله می توان به یک زندگی سراسر شادی رسید."(گاتهای زرتشت)

به طوری که می بینیم در زندگی زنان و مردان پارسا یکسان مورد خطاب قرار میگیرند. پس از مرگ نیز به روان و فروهر هر دوی آنها یکسان درود فرستاده می شود. در یشت ها آمده است: ? فروهر همه مردان و زنان نیک را می ستاییم. در فصل ۳۸ یسنا آمده است: " ای اهورامزدا زنان این سرزمین را می ستاییم و زنانی که آیین راستی و نیکی برخوردارند." در فروردین یشت؛ که طولانی ترین یشت اوستا است؛ بر فروهر زنان و مردان نیک جهان یکسان درود فرستاده شده است. زن زرتشتی در قرن اولیه ظهور زرتشت و نیز در زمان هخامنشیان از بیشترین حقوق متعالی برخوردار بود و یکی از درخشان ترین ادوار تاریخی خود را می گذاراند. نمونه کامل این زنان ماندانا مادر کورش بود؛ که بارها کوروش به وجود او افتخار کرده است و حضور زنانی از قبیل آتوسا؛ پانته آ؛ رکسانا ؛ آرتمیز؛ و غیره نمودار حضور فعال زن ایرانی در این دوران است و مشارکت همه جانبه زنان در این عصر چشمگیر است. از حفریات و کشفیات باستان شناسی که در تخت جمشید به عمل آمده٬ الواحی به دست آمد که نشان می دهد در ساختمان تخت جمشید عده زیادی از زنان مانند مردان مشارکت داشته و حقوق و مزایای جنسی از قبیل نان و شراب و غیره؛ مطابق مردان دریافت داشته اند. این الواح هم اکنون در موزه های جهان ضبط است.

پس از شکست هخامنشیان وضع اجتماعی زن ایرانی تغییر کرد و قوس نزولی را پیمود.در زمان ساسانیان که دین زرتشت اهمیت اولیه خود را بازیافت و سیستم حکومت نیز به طریق موبد شاهی اداره می شد؛ زن ایرانی تحت تعالیم مذهب زرتشت باز حقوق و امتیازاتی را به دست آورد. عصر ساسانیان به قول دارمستتر؛ نه تنها از لحاظ تاریخ ایران؛ بلکه برای تمام جهان واجد اهمیت است. از کارنامه اردشیر بابکان اینطور برمی آید که شخصیت زن از همان آغاز کار ساسانیان محترم شمرده می شد؛ و هیچکس حتی پادشاه نمی توانست به میل و دلخواه خود زنی را مورد آزار قرار دهد. به طوری که از الواح و مدارک و اسناد این دوران برمی آید زن از موقعیت خاصی در دوران ساسانیان برخوردار بوده است. مادر شاپور دوم نزدیک به بیست سال یعنی از پیش از تولد شاپور تا موقعی که او به سن رشد قانونی رسید؛ امور مملکت را با موبدان بزرگ اداره می کرد. در پندنامه آذرپاد مهر اسپند به پسر خود اینطور می گوید: " اگر تو را فرزندی است؛ خواه دختر و خواه پسر او را به دبستان بفرست تا با فروغ خرد و دانش آراسته گردد و نیکو زندگی کند".

بارتلمه مستشرق معروف آلمانی که کتاب " حقوق زن در زمان ساسانی" را نگاشته؛ مطابق مندرجات آن؛ دختر در انتخاب همسر آزاد بود و اجباری نداشت مردی را که پدرش برای او در نظر گرفته به همسری قبول کند و پدر حق نداشت او را از ارث محروم نماید؛ و یا تنبیه دیگری درباره اش اعمال دارد.

فصل ۱۹ از کتاب ماتیکان هزار دادستان در بند ۳ و ۴ می گوید: " دختران را بدون رضایت خودشان نمی توان به ازدواج مردی درآورد." در بند ۲۹ از فصل ۲۸ همین کتاب می گوید: " پسران و دختران پس از ازدواج در پرداخت قروض و دیون پدر و مادر متوفی خود سهیم و شریکند" ؛ و از این فتوا اینطور استنباط می گردد که دختران نه تنها در حقوق بلکه در تکالیف و مسئولیت ها نیز در ردیف پسران خانواده بوده اند. قانون خانواده حق نظارت مرد را در خانواده تعیین کرده بود و مرد وظیفه داشت که با همسر و فرزندان خود به خوبی و مهربانی رفتار کند. پدر و مادر و فرزندان در برابر یکدیگر مسئولیت مشترک داشتند. اگر کسی اموال خود را به اشخاص بیگانه می بخشید و وارثین قانونی خود را محروم می کرد؛ این عمل قانونی نبود؛ و تنفیذ نمی شد. پس از درگذشت پدر خانواده حق ولایت با مادر بود؛ و ریاست خانواده به او تفویض می گشت. در صورتی که بین طرفین طلاق و جدایی صورت میگرفت؛ زن می توانست مهریه مطالبه کند؛ و مادام که شوهر اختیار نکرده و درآمدی از خودش نداشت؛ همسر سابق باید نفقه او را بپردازد. بارتلمه بر بنیاد کتاب ماتیکان هزار دادستان درباره حد نصاب ارث چنین می نویسد: " تقسیم ارث در حقوق ساسانی پس از درگذشت پدر خانواده به این ترتیب بود که زن و پسران هر یک سهم مساوی از ارث داشتند. دختران در صورتی که ازدواج کرده و از خانه پدر جهیزیه به خانه شوهر برده بودن نصف؛ و در غیر این صورت مطابق برادران ارث می بردند.

مطابق قوانین اوستا:

۱- زن حق مالکیت داشته و می توانسته دارای خود را مستقلا اداره کند.

۲- زن می توانسته ولی و یا قیم و نگهدار فرزندان خود باشد.

۳- زن می توانسته مطابق قانون از طرف شوهر خود وارد محاکمه شود؛ و به نام او امور را اداره نماید(در صورت بیماری شوهر)

۴- زن می توانسته از شوهر ستمگر و بدرفتار خود به دادستان شکایت کند و سزای او را بخواهد.

۵- شوهر حق نداشته است بدون اجازه زنش دخترخود را شوهر دهد.

۶- در دادگاه گواهی زن پذیرفته می شد.

۷- زن می توانسته است داور یا وکیل شود.

۸ ? زن می توانسته وصی قرار گیرد و تمام اموال خود را وصیت کند.

همچنین اوستا برای دختر و پسر از حیث تعلیم و تربیت هیچ فرقی قایل نیست و در هوسپرم نسک آمده: " ای اهورامزدا٬ به من فرزندی عطا کن که بتواند از عهده انجام وظایفش برآید و مسئولیت خود را درباره خانه و خانواده و شهر و کشور احساس کند( دختر یا پسر مطرح نیست).

آینه تمام نمای خصایص و روحیات و اعمال و نحوه زندگی و شخصیت باطنی و آرزوهای مردم ایران باستان است و می تواند ما را در این راه رهنمون باشد. همانطور که در صحنه های پر حادثه و حماسه ساز آن مردان بزرگی چون کاوه٬ و رستم و اسفندیار و سیاوش و سهراب و کیخسرو را می بینیم٬ با زنان دانا و خردمنی چون فرانک و سیندخت و گردآفرید و رودابه و تهمینه و کتایون و فرنگیس و کردیه و پوراندخت و آزرمیدخت و ..... روبرو می شویم که با کیاست و فراست و خرد و چاره گری کارهای بزرگ و خلاقه ای را انجام داده ؛ و حتی گاهی چراغی فرا راه مردان بوده اند.

آنچه فردوسی در شاهنامه به نظم آورده است؛ تخیلات و رویاهای شاعرانه نیست. بلکه تمام روایات و اخبار تاریخ کهن ایران است که سینه به سینه حفظ شده و یا کتابت گردیده و سرانجام به دست فردوسی رسیده؛ و این حماسه سرای بزرگ علیرغم محدویت و قضاوت نادرست و افکار کوته بینانه ای که در قرون سوم و چهارم هجری در مورد زنان معمول بوده با درایت و امانت داری ستایش انگیزی همان اخبار و روایت و شنیده ها را که درباره زن عهد باستان به دستش رسیده و نمودار ارج و اهمیت زن ایرانی در آن دوران است؛ با زبان شعر بازگو نموده؛ و نقش اجتماعی و موقعیت زن را آنچنان که در ایران قبل از اسلام بوده ؛ معرفی کرده است.

در اینجا توجه شما را به چند نقل قول از کتب زرتشتی پیرامون جایگاه زن جلب میکنم تا بنا بر خرد و وجدان خود قضاوت و داوری کنید و جایگاه والای زن ایرانی را در پرتو نور دین زرتشت در ایران باستان دریابید:

ای پورچیستا ای جوانترین دختر زرتشت از خاندان هچت اسپ . من که پدر تو هستم ( زرتشت ) جاماسب ر اکه یاور دین مزدیسنا است از روی راستی و منش پاک برای همسری تو برگزیده ام . اینک برو و با خرد و- ...شعور ات مشورت کن و در صورت پسندیدن آن - با عشق در انجام این وظیفه مقدس کوشش کن . ( یسنا هات ۵٣ بند ٣ )

چه مرد باشد و چه زن هرکس که مرا ای اهورامزدا از زندگانی آن چیز را که تو بهترین میشماری ارمغان دارد از پرتو منش نیک از پاداش راستی و شهریاری برخوردار خواهد گرداند .( یسنا هات ۴۶ بند ١٠ )

ای مردم بیایید و بهترین گفتار را به گوش هوش بشنوید و با اندیشه روشن در آن بنگرید و پیش از آن که فرصت- از دست برود هر مرد و زنی باید به شخصه میان راه درست و نا درست یکی را برگزیند . ( یسنا - هات ٣٠ بند ٢ )

فروهر زنان پاکدین سرزمینهای آریایی را می ستاییم ( بند ١۴٣ از تیر یشت )

در اوستا سن ازدواج برای دختران و پسران هر دو برابر و یکسان تعیین شده است به این صورت که هر دختر و پسر بالغی که به سن ١۵ سالگی رسیده باشد میتواند ازدواج کند . : ( اوستا – یشت ١۴ بند ١٧ – وندیداد فرگرد ١۴ بند ١۵)در ایران باستان اهمیت بسیاری به مقام زن و مرد داده می شده است . زن را بانوی خانه – مون پثنی – مینامیدند و مرد را- مون بد- یا مدیر خانه می نامیدند . مرد در حکم پادشاه و زن در حکم ملکه به حساب می آمده است . در نسخه های دینی ایران باستان زنان شوهردار از اجرای مراسم دینی معاف بودند زیرا تشکیل خانواده و پرورش یک جامعه نیک منش و نیک کردار که یکی از ارکان آن تربیت مادر است بزرگترین عمل نیک درکارنامه زنان ثبت می شده است و به همین دلیل هرگونه مراسم را برای آنان اختیاری دانسته بودند . ( نسک ارپادستان فرگرد اول قمست ۵)

دین باستانی و کیش کهن آریایی - زنان را یکی از ارزشمند ترین اقشار جامعه می دانسته است به طوریکه درکتاب دینی دینکرد آمده است زنانی را که تحصیلات و دوره های قضاوت دیده اند و در کار دادگستری مهارت دارند را بایستی به مردان ترجیح داد و آنان را بر مسند دادگستری نشاند . به روشنی از قاضی شدن زنان و اجرای عدالت توسط آنان طرفداری می کرده اند . ( دینکرد – جلد ١۵ - کتاب ٨ – قسمت ٢١)
کاری که امروزه در قرن ٢٠ در بسیاری از کشورهای جهان اجرا می شود و آنان این عمل را مایه مباهات وتمدن خود می دانند . در حالی که دهها قرن پیش از این ایرانیان کهن به چنین مقامی رسیده بوده اند . یکی دیگراز آزادی های اجتماعی زنان کسب مقام روحانیت بوده است و زنان میتوانستند با ذکر شرایطی خاص به مقام مقدس ( زاوتا ) برسند و یا به مقام مدیر تشریفاتی جشنهای مذهبی و تشریفات های کشوری و دینی برسند . ( دینکرد جلد ١۵ کتاب ٨ قمست ٢١ (

درست بر همین اساس است که زن در ایران باستان به چنان جایگاه والای انسانی که جایگاه راستین وی میباشد میرسد :

در دوران شاهنشاهی هخامنشی زنانی بوده اند که در چندین مورد بالاتر از مردان قرار داشته اند . نمونه بارزآن کتیبه های پرسپولیس ( تخت جمشید) یا دریاسالاری بانو آرتمیز است . طبق گفته پرفسور گیل استاین - دکتردیوید استروناخ - پرفسور ریچای فرای و پرفسور علیرضا شاپور شهبازی ( موسسه شرق شناسی شیکاگو وموزه ایران باستان ) داریوش بزرگ برای بنا نهادن کاخهای پارسه از زنان به عنوان یکی از مهم ترین نیروهای کاری استفاده می کرد . به شکلی که در چندین مورد کتیبه بدست آمده نوشته شده است که زنی در اینجا مسئولبیش از ١٠٠ نفر کارگرمرد بود و یا زنی دیگر به دلیل مهارت شغلی اش حقوقی معادل ٣ مرد دریافت میکرده است . یا در کتیبه ای دیگر آمده زنان کارگر باردار در ساختن پارسه از حقوق شاهنشاهی برای استراحت وبارداری استفاده کردند .

"سات اسپ" یکی از خویشاوندان درباره شاهنشاهی هخامنشی بود که به دلیل تجاوز به دختر باکره ای در ایران محکوم به مرگ شد . سپس مادر وی نزد شاهنشاه رفت و شفاعت پسر را نمود . شاهنشاه ایران فرمان داد که اگر نمی خواهی او اعدام شود باید دور آفریقا را با کشتی بگردد و ماجرای آنجا را به رشته تحریر درآورد . ولی او از ترس بیابانهای آفریقا و سفرهای داراز دریایی از سفر پرهیز کرد و به دروغ پس از مدتی وانمود کرد که آفریقا را کامل دیده است . ولی داستانهای او با دید بزرگان ایران خیالی شناخته شد و در نهایت وی به جرم( تجاوز به دوشیزه ای ایرانی به دار آویخته شد . ( آرمانهای شهریاران ایران باستان - دلفگانگ کنادت ١٨۴
پس از نشستن شاهنشاه پوران دخت بر اریکه پادشاهی امپراتوری ایران با مردمان تهی دست چنین سخن میگوید :اینک که من بر تخت شاهنشهی نشستم سوگند یاد میکنم که انجمن ها و گروهها کشور را متلاشی نکنم و آنان ر ایاری دهم . مردمانی را که از گنج ها و ثروتهای ایران بهره ای نجستند را یاری دهم و سهم هر ایرانی را به مساوات تقسیم کنم . مبادا کسی در سرزمینهای ایران مستمند و تهی دست باشد که من از این کار اندوهناک میشوم . ( فردوسی بزرگ )نمونه ای دیگر در رابطه با برابری زنان و مردان میتوان به این گزارش سازمان میراث فرهنگی ایران اشاره نمود . این سازمان پس از کاوشهای طولانی خود در شهر سوخته در سیستان ایران به صورت رسمی اعلام نمودکه چندین سال در این شهر بیش از پنج هزار سال پیش زنان پادشاه ایران بودند و بر کشور ایران حکمرانی میکرده اند .شاهنشاهان ایران باستان زنان خود را احترام بسیار می گذاشتند و در امور کشوری بسیاری آنان نقش داشتند .زن شاهنشاه بزرگ یا ملکه ایران همانند خود شاهنشاه تاج بر سر می گذاشته است و رفتارش باید گونه ای باشدکه سرمشق همه زنان کشور باشد . ملکه باید در جشنهای نوروز – مهرگان و سده زنان مختلف کشور را دعوت کند و از آنان پذیرایی کند . کتیبه های بدست آمده از نقش رستم و کعبه زرتشت حاکی از آن است که ملکه اردشیر دارای ارزش بسیار بوده است و الگوی کشورهای منطقه نیز بوده است.

در پایان به چند نمونه کوچک از شیر زنان ایرانی در پیش از اسلام اشاره میکنم تا ببینیم در پرتو دین بهی زنان ایرانی چه جایگاه والایی داشته اند :

یوتاب : سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است . وی درنبرد با اسکندر گجستک همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست . ولی یک ایرانی راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد . از او به عنوان شاه آتروپاتان ( آذربایجان ) در سالهای ٢٠ قبل از میلاد تا ٢٠ پس از میلاد نیز یادشده است . با اینهمه هم آریوبرزن و هم یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند .

آرتمیز : نخسیتن و تنها زن دریاسالار جهان تا به امروز . او به سال ۴٨٠ پیش از میلاد به مقام دریاسالاریارتش شاهنشاهی خشیارشا رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت می کرد . تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی - برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.آرتمیس نیز درست میباشد .

آتوسا : ملکه بیش از ٢٨ کشور آسیایی در زمان امپراتوری داریوش بزرگ . هرودوت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریوش بزرگ یاد کرده است و آتوسا را چندین بار در لشگرکشی ها داریوش یاور فکری و روحی داریوش بزرگ دانسته است . چند نبرد و لشگر کشی مهم تاریخی ایران به گفته هرودوت به فرمان ملکه آتوساصورت گرفته است .

آرتادخت : وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی . به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روسی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید .

آزرمی دخت : شاهنشاه زن ایرانی در سال ۶٣١ میلادی . او دختر خسرو پرویز بود که پس از" گشتاسب بنده"بر چندین کشور آسیایی پادشاهی کرد .

آذرمیدخت سی و دومین پادشاه ساسانی بود . واژه این نام به چم ( معنی) پیر نشدنی و همیشه جوان است .

آذرآناهید : ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنشاهی شاپور یکم بنیانگذار سلسله ساسانی . نام این ملکه بزرگ و اقدامات دولتی او در قلمرو ایران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است واو را ستایش کرده است . ( ٢۵٢ ساسانیان )

پرین : بانوی دانشمند ایرانی . او دختر کیقباد بود که در سال ٩٢۴ یزدگردی هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گردآوری نمود و یکبار کامل آنرا نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است . از او چند کتاب دیگر گزارش شده است که به احتمال زیاد( در آتش سوزی های سپاه اسلام از میان رفته است . ( کتاب فرزانگان ایران برگ ١١

زربانو : سردار جنگجوی ایرانی . دختر رستم و خواهر بانو گشسب . او در سوار کاری زبده بوده است که درنبردها دلاوری های بسیاری از خود نشان داده است . تاریخ نام او را جنگجویی که آزاد کننده زال - آذربرزین و( تخوار از زندان بوده است ثبت کرده . ( زن ایرانی ١٩۴

فرخ رو : نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریخ ایران ثبت شده است وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید .

کاساندان : پس از شاهنشاه ایران او نخسین شخصیت قدرتمند کشور ایران بوده است . کاساندان تحت نام ملکه٢٨ کشور آسیایی در کنار همسرش کورش بزرگ حکمرانی میکرده است . مورخین یونانی ( گزنفون ) از وی با نیکی و بزرگ منشی یاد کرده است .
گردآفرید : یکی دیگر از پهلونان سرزمین ایران . تاریخ از او به عنوان دختر گژدهم یاد میکند که با لباسی مردانه با سهراب زور آزمایی کرد . فردوسی بزرگ از او به نام زنی جنگجو و دلیر از سرزمین پاکان یادمیکند .

آریاتس : یکی از سرداران مبارز هخامنشی ایران در سالهای پیش از میلاد . مورخین یونانی در چند جا نامی کوتاه از وی به میان آورده اند .

گردیه : بانوی جنگجوی ایرانی . او خواهر بهرام چوبینه بود . فردوسی بزرگ از او به عنوان هسمرخسروپرویز یاد کرده که در چند نبرد در کنار شاهنشاه قرار داشته است و دلاوری بسیاری از خود نشان دادهاست . ( ساسانی ٣۴٨ + شاهنامه فردوسی )٢٧۴ یشتها ٢ ) در زمان +

هلاله : پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی بندهش ( ٣٩١ یشتها ١کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست . از او به عنوان هفتمین پادشاه کیانی یاد شده است که نامش را "همایچهر آزاد" ( همای وهمون ) نیز گفته اند . او مادر داراب بود و پس از "وهومن سپندداتان" بر تخت شاهنشاهی ایران نشست . وی با زیبایی تمام سی سال پادشاه ایران بود و هیچ گزارشی مبنی بر بدکردار بودن وی و ثبت قوانین اشتباه و ظالمانه از وی به ثبت نرسیده است

پوران دخت : شاهنشاه ایران در زمان ساسانی . وی زنی بود که بر بیش از ١٠ کشور آسیایی پادشاهی میکرد .او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست وفرامانروایی نمود .

شیرین : شاهزاده ارمنی . ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران بود و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاه ایران . خسرو پرویز و شیرن حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند . شیرین از خسرو ۴فرزند به نامهای نستور - شهریار - فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند .پس او سر بر بالین ( جسد بی جان ) خسرو نهاند و با خوردن زهری عشق اش به خسرو را جاودانه ساخت وهردو جان باختند .

بانو گشنسب : دختر دیگر رستم – خواهر زربانوی دلیر . نام بانو گشسب جنگجو در برزونامه و بهمن نامه بسیار آمده است . یکی از مشهورترین حکایت های او نبرد سه گانه فرامرز – رستم و بانوگشسب است . اومنظومه ای نیز به نام خود دارد که هم اکنون نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پاریس و در کتابخانه ملی بریتانی اموجود است .

-------------------------------------------------------------
مقایسه جایگاه زن در دین بهی با جایگاه زن در ادیان ابراهیمی : بخش دوم جایگاه زن در یهودیت و مسیحیت