برازمان (Barazman)

کاوشی در جهت اندیشه برتر

برازمان (Barazman)

کاوشی در جهت اندیشه برتر

لطیفه های حیوانی ... !




دوتا سگ می خواستند با هم ازدواج کنند، عروس هنگام بله گفتن میگه: با اجازه پدر سگم، مادر سگم، برادر های توله سگم، و خود تخم سگم واق واق 



کره خره از مادرش می پرسه: من چگونه به این جهان آمدم؟
مادرش میگه: بابای نره خرت خر شد، دلبند من ماده خر شد، من هم خر شدم، دلبند اون
نره خر شدم، این جوری خر تو خر شد، کره خری به در شد



 روباه به زاغ گفت: به به، چه باسنی، چه سینه هایی، چه لنگ و پاچه ای.
زاغ گفت: خوبه خوبه، اون بار که گولم زدی تینیجر بودم.



یک فیل مرد برهنه ای رو می بینه می زنه زیر خنده.
مرده می پرسه: چرا می خندی؟
فیل میگه: تو چه جوری با اون آب می خوری؟



به خروسه میگن: چرا دست نداری؟
خروسه میگه: وقتی مرغ ممه نداره، من دست میخام چیکار؟



یک مورچه دلبند دختر همسایه شون میشه، پس از ? روز می بینه چای خشک بوده.



یک سیب زمینی قل می خوره می ره توی لونه یک جوجه تیغی.
جوجه تیغی داد می زنه: آخ جون، دوست دخترم بر گشته.



دوتاسوسک پولدار عروسی می کنن، ماه عسل میرن توالت فرنگی.



یک روز یک پشه مست می کنه، میره دم کارخانه حشره کش سازی میگه: آی نفس کش، اگه مردین بیایین بیرون.



از یک مار می پرسند: دیدت در باره عشق چیه؟
میگه: پدر عاشقی بسوزه .... من یک سال پی دختر همسایه نشستم تا سرانجام دیدم که شلنگ بود.


همیشه شاد باشید و سلامت!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد